ارائه تعریفی روشن و کامل از اسطوره که دربردارندهی همه مفاهیم و عناصر آن باشد آسان نیست اما میتوان گفت اسطوره داستانی است که در اعصار قدیم برای مردمان آن زمان معنایی حقیقی داشته است، ولی امروزه معنای حقیقی ندارد. به سخن دیگر، اسطوره زمانی تاریخ بوده است اما با گذر سالیان به صورت داستان فهمیده میشود.
اسطوره رویدادی را روایت میکند که در اولین زمانها – زمان آغاز همهچیز – رخ داده است. به بیانی دیگر حکایت میکند که چگونه بهوسیله موجودات مافوق طبیعی، واقعیتی ـ چه کل واقعیت: کیهان، یا فقط جزئی از واقعیت: گیاهی خاص، سلوک و کرداری انسانی، یک نژاد یا یک جزیره… ـ پا به عرصه وجود نهاده است؛ بنابراین اسطوره همیشه دربردارنده روایت یک «خلقت» است؛ یعنی میگوید چگونه “چیزی” هستی خود را آغاز کرده است.

درواقع اسطوره توصیف انسانهای ابتدایی (که نوشتن نمیدانستند) از زندگی است. این تفسیر هنگامی ایجاد شده که بشر با طبیعت روبرو شده و سپس درصدد فهمیدن آن برآمده است. ازاینروست که برای شناخت خود و نیز شناخت مبدأ وجودی پدیدهها و حوادث طبیعی مانند تولد و مرگ، حاصلخیزی و خشکسالی، رنگینکمان و رعدوبرق و … به تخیل پناه آورده و آنها را رنگ و لعابی بهشتی و پاک بخشیده است.
وقایع اسطورهای همیشه به صورت منطقی دنبال میشود و گاهی بهظاهر حوادث تاریخی را روایت میکند، اما آنچه در این روایتها مهم است صحت تاریخی نیست بلکه ازاینجهت که دیدگاه آدمی را نسبت به خویشتن و جهان و آفریدگار بیان میکنند دارای اهمیت است.
در تدوین مطلب فوق از منابع ذیل استفاده شده است.
کتاب چشماندازهای اسطوره، اثر میرچا الیاده، ترجمه جلال ستاری
مقاله انسان و اسطوره، اثر یدالله حسینی، نشریه کتاب ماه هنر